چقدر دلم تنگه برای نوشتن برای تو...
سلام عزیزم دیگه واقعا دارم کم میارم نه به اون روزایی که هر روز می اومدم اینجا و کلی مینوشتم نه به الان که کلی حرف برای گفتن دارم و نمیتونم بنویسم الان به پاهام آویزون شدی و داری سعی میکنی ازم بکشی بالا ولی نمیتونی... بغلت کردم و دارم با یک دستم تایپ میکنم. مثل اینکه چاره ای نیست... کاش دستام یه خرده بیشتر از اینا رمق داشت تا میتونستم مث اون موقع ها تند و تند برات بنویسم ... بنویسم روز به روز چقدر داری شیرین تر و شیطون تر میشی... الان داری به عکس دختر توت فرنگی که به دیوار اتاقت زدم ابراز احساسات میکنی و میخوای بگیریش....هااااااااااا.............هاااااااااااااااا..........هههههههههههه..........من فدای این ابراز احساسات دختر نازم ب...
نویسنده :
مامان مینا
14:00